سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تراشه های فکر

به نام خدای عدل و حق و عدالت

 

این روزها تنور انتخابات آنچنان که پیش بینی می شد داغ شده است و حتی عده ای در تب آن می سوزند! عده ای نانشان از آن بیرون می آید، عده ای آتش بیار معرکه اند و عده ای هم با نگرانی شاهد و نگران این حوادث اند.

مدت ها سکوت کردم اما این جنگ نابرابر! و این حمله های ناجوانمردانه، جایی برای سکوت باقی نمی گذارد که اگر امروز ساکت بمانیم فرداییان تاریخ مارا هم کنار اشعری ها جای خواهند داد!

تصمیم گرفته ام، شبهاتی که از این تنور داغ بیرون می آید را  - در حد وسع این حقیر - تحلیل کنم و شاهد مثال هایی هم از این سو و آن سو بیاورم!

 

اول: عریضه ای برای آقای سبزچی! که نخست وزیر امام (ره) بود

 

" من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام ، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام . آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود. و میزان درهر کس حال فعلی او است ."

 وصیت نامه سیاسی - الهی امام( ره)

 

آقای نخست وزیر!
آن کسانیکه افتخار می کنند نخست وزیر امام بوده اند حتما تاریخ می دانند یا در این تعطیلات بیست ساله وقت کافی برای مطالعه داشته اند که بدانند جریان حق و باطل با مشابهت های فراوانی از ابتدای تاریخ آدمی تا به امروز بوده است.
جریان هابیل ها و قابیلها، علی ها و معاویه ها و...

حال می پرسیم آن زمان اگرعمرو عاص ها قرآن برسر نیزه می کردند و از مقدسات و ساده لوحی افراد سوء استفاده می کردند چه تفاوتی با  سوء استفاده از مقدسات و مصادره نماده های مذهبی به نام خود دارد.

از ایشان بپرسیم، سبزی که در فرهنگ و آیین ما نمادی از پاکی و معنویت و معصومیت است چرا امروز بر دست و دوش و شلوار و.... کسانی سوار است که کمترین سنخیتی با این نمادها ندارند.

 

آقای نخست وزیر!

برای بنده جالب است بدانم در این بیست سال شما کجای ایران بوده اید که در هیچ یکی از برهه های حساس ایران، احساس خطر نکرده اید

آن زمان که عده ای دل به غرب سپرده - که اتفاقا امروز در حلقه اول یاران شمایند - از سنگر دانشگاه سودای کودتا در سر می پروراندند و کشور را به لبه پرتگاه می بردند!

آن زمان که آن غربی های خوب اهل گفتمان!- که در باطن نظریه برخورد تمدن ها را فرضیه سازی می کردند - با چماق بر سر عزیزانی می کوفتند که هوس هویج داشتند، کار را به جایی رساندند که حتی دستور دادند رشته های مرتبط با انرژی هسته ای مثل فیزیک، شیمی و.... را هم از سر فصل دروس دانشگاهی حذف کنند!

آن زمان که ملت ایران با ایمان خود در برابر همه دنیای غرب ایستادند و برای عزت و پیشرفت خیز برداشتند و در این میان از هر سو تهدید شدند، تحریم شدند اما در برابر ظلم و انحصار گرایی سر ذلت خم نکردند!

آن زمان که آن دوستان عزیزتان، سودای پروتستانتیسم اسلامی را در سر می پروراندند و هر روز هوس تظاهرات علیه خدا را داشتند! آن هایی که حتی اصولی ترین مبانی اسلام یعنی وحی و قرآن و عصمت را زیر سوال می برندند! کجا بودید.

 

آقای نخست وزیر!

در این بیست سال خیلی زمان های دیگری هم هست که ملت ایران با وحدت و هدایت یک رهبر اندیشمند و با توکل و استمداد از خدا و اولیائش، با عزت و شرف، سلامت بیرون آمده است اما شما از آن جزیره خضرایتان هیچ کدام را انگار نمی دیده اید!

 

آقای نخست وزیر!

آیا هنوز هم اگر حرفهایتان بر کرسی ننشینند استعفا می دهید؟

 

آقای نخست وزیر! گفتنی ها بسیارند! اما اجازه دهید جواب این معادله را که مدتهاست جوابی برایش نداشته ام از شما بپرسم:

یک نخست وزیر نازک نارنجی + چند سال پیری = ؟

 



نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بگو از کدامین قبیله ای برادر
نامه ای به فرزند شهید حمید باکری
خانه ای که سقف ندارد، یادداشتی برای خانه سینما(مثلا ایران!)
قصور در اعدام سلمان رشدی ملعون + دلگزه های یک مسلمان
دانلود کلیپ فتنه شدیدتر از دجال
کدام فساد اخلاقی؟ همجنسبازی نتیجه آزادی است!!!
کاش من هم مثل ایهود در آرمان هایم انقلابی بودم!
آن زمان که شیطان خدا می شود قسمت سوم
[عناوین آرشیوشده]


سفارش تبلیغ
صبا ویژن