به نام او که می فرماید:
وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا
آنهایی که راه کفر و بی خدایی را می پیمایند، گمان نکنند که پیش افتاده و پیروزند!
امروز پز روشنفکری، بیشتر از آنکه به عنوان یک مُد مطرح باشد تبدیل به نوعی بیماری اپیدمیک شده است و متاسفانه بسیاری با جو زدگی و بدون دارا بودن حداقل ترین زیرساخت های مطالعاتی و تئوریک، با آنچه از این سو و آن سو می شنوند - و متاسفانه فقط می شوند یا اگر مطلبی هم می خوانند، سوادشان از حد روزنامه بالاتر نمی رود - در هرچه می بینند و نمی بینند تشکیک می کنند! و گاها حتی آنقدر جو گیر می شوند که حتی علیه حضرت رب العالمین بیانیه می دهند و ذات اقدس ربوبی را به تظاهرات و اراجیفی از این دست تهدید می کنند!
اینجور تعرعرهای روشنفکرانه، که می شود آن را یک جور جاهلیت مدرن و تئوریزه هم نامید، بیشتر از آنکه مایه ناراحتی باشند بیشتر مایه تاسف اند! برای انسان هایی که مسجد ملائک بودند و حضرت سبحان، بعد از آفرینش او، خودش را می ستاید
البته گاهی این عربده های روشنفکری چنان بلند می شود که به جای همه این احساس ها، تنها خنده است که جایگزین می شود و بس!
همین جماعت روشنفکر! گاهی نیست تر از نیچه! شور نیهیلیسم را در می آورند!
و گاهی انقدر به دنیا و شیرین و شوربایش می چسبند که شیرینیش دلت را می زند!
گاهی انقدر جنتلمن (بخوانید جنتلمنگ!) می شوند که می خواهند یک تنه حقوق از دست رفته تمامی موجودات را- از کفتار های اوکاونگو تا همجنس بازان لاس وگاس - احیا کنند!
و گاه آنقدر لمپن، که برای یک شب همبستری! با معروفه های همه جایی، قرار از کف می دهند!!!
گاهی تا دم صبح برای دنیا نقشه می کشند و مثل لوکوموتیو دود می کنند!!
و آن زمان که همه عالم، زبان به حمد رب العالمین می گشایند و "سبّوح قدّوس"1 می خوانند، کپه مرگشان را می گذارند و مثل دیو تا لنگ ظهر خرناس می کشند2.
همین انتلکتئول3 های شیر دل! در جبهه کاغذ و میدان بیان! چنانند که رستم دستان پیششان باید لنگ بیندازد و سلسله انبیا و اولیا و فلاسفه از مرحوم سقراط گرفته تا همین راسل و شلایرماخر، در مکتب مشعش البیت این منورالفکران زیر سوال اساسی می روند! ولی پای عمل که می رسد، از خشتک مبارک تا راسته قوزک، متبرک به مایحتوای روده و معده می شود!
بگذارید یک شعر از مرحوم دکتر حسینی بگویم و نه شما را درد سر دهم و نه خودم را عذاب!
« امروز لفظ پاک حزب الله
گویا که در قاموس روشنفکر این قوم
دشنام سختی است!
اما، من خوب یادم هست، روزی که روشنفکر
در کافههای شهر پرآشوب
دور از هیاهوها عرق میخورد؛
با جانفشانیهای جانبازان حزب الله
تاریخ این ملت
رقم میخورد4.»
شاید به نظر برسد که این جملات در حق روشنفکران مظلوم، کمی اغراق آمیز و ظالمانه است! اما اگر نگاه کوتاهی به تاریخ یکصد ساله ایران بیندازیم، هر جا که خیانتی حادث می شود، ردپایی از این منورالفکران فرنگ رفته را می شود دید.
فاجعه های تاریخی مثل قراردادهای ننگین گلستان و نفت و رویترز و ... را که بررسی می کنی، روشنفکرانی مثل تقی زاده، اخوندزاده و ... را می شود دید که دلال این معاملات بودند و با ژست های آوانگاردی و پیپ های مسلح! و با یک نگرش عمیق و متفکرانه، مام و ناموس میهن را به تاراج نامحرمان گذاشتند و چوب حراج به سرمایه های کشورشان زدند.
اصلا حالا که فصل فصل خنده های قاه قاه و طعنه های مطوّل است:
بگذار ما هم بخندیم!
اصلا بیا به ریش نداشته این دکترهای بی سواد بخندیم
بیا بخندیم به آنتی بیوتیک هایی که تا معده آدمی را سوراخ نکرده اند، دست بردار نیستند
بیا به این کتاب های قطور سایکولوژیست هایی که از آدمی و روانش تنها به تئوری هایی - که گاه و بیگاه رد می شوند- بسنده کرده اند، بخندیم
بیا دلمان برای ابن سینا تنگ شود!
برای پونه و بیدمشک و تخم ریحان
برای زلالی آب! و عبادت درمانی
بیا دلمان برای چشم هایی که از خوف حضرت سرمد، بی صدا زار می زند، تنگ شود
وقتی شیخ الشیوخ فرقه متالیکا، و راهب اعظم معبد شیطان، جناب مریلین مانسون، مسیح را اخته می کنند
و انجیل را با سس انجیر و تفاله های گاو، به سگ های همجنسبازشان نثار می کنند
بیا دلمان برای هوای صاف و پر برکت بین الطلوعین تنگ شود!
وقتی باید تا صبح نشست و با حضرت دکتر جک - پیامبر قوم لاست - بیعت کرد
بیا دلمان برای کانون گرم خانواده تنگ شود، وقتی فارسی یک! عاشق زن برادرش می شود!
و پدری، عموی! فرزند همسر خویش!!!
بیا دلمان برای شب های احیا تنگ شود
وقتی برای زیارت فاحشه های مارکدار هالیوود - در نایت کلاب های دبی، - باید پنج بطری وودکا نذر کرد.
بیا دلمان برای بوی جوی مولیان تنگ شود! برای سمفونی باران، و غزلخوانی طبیعت
، برای شله زرد های اربیعین
و سفره های پر از سین نوروز
وقتی ....
بیا کاری به کار این گاوچران های هفت تیر کش ِ لات نداشته باشیم
حتی به این عروسک های بزک کرده ای که اصل و نسبشان به قابیل و قوم حضرت لوط می رسد
خدای من الله است
و پشتم به صد و بیست و چهار هزار قاصدی که برایم فرساده است گرم!
بگذار هرکسی هرچه می خواهد بگوید!
امام اول من امیر مومنان است
و مادر من، حضرت زهراء
نام حسین که می آید، دلم می لرزد و پنجنشنبه ها بهترین روز زندگی من است
بگذار هر کسی هرچه می خواهد بگوید
وقتی جای امامم در قاب چشمهای ما خالیست
به رهبرم حضرت سید علی نگاه می کنم
بگذار این عارفان دندان ببر خورده!5 سوار بر براق6 مرفین و شیشه و کوکائین، بشوند و به جهنم هشتم معراج کنند
تا وقتی معجزه حضرت خاتم زنده است، و اقیانوس میراث ائمه، اصلا ما را چه کار به توئیچل7 و اوشو8 و هزار کوفت و زهرمار دیگر؟
__________________________
پ.ن
1. در روایات دیده ام که حتی خروس هم هنگام سحر، تسبیح حضرت احدیت را می کند!
به قول مرحوم سعدی:
دوش مرغی بصبح مینالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید بگوش
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش
2. فکر می کنم قسمتی از مقاله عرفان شهید آوینی، مضمون همین جمله باشد
3. intellectualروشنفکر یا
4. از کتاب هم صدا با حلق اسماعیل
5و7و 8. امروزه روز دیگر هر کسی از خواب بیدار می شود خودش یک عارف تمام عیار است! و یک تنه به اندازه تمام انبیاء کشف و کرامات می کند.
عرفان های سرخپوستی، اکنکار، بودیسم، شمنسیم و ... عرفان های هندی همه ازاین نوع هستند!
در اغلب این عرفان های نامقدس، که با توهم و آلودگی های شدید جنسی نیز همراه است استعمال مواد مخدر برای رسیدن به قله های معنویت!( بخوانید هپروت) امری معمول است
6. بُراق. مرکب حضرت محمد(ص) در معراج به آسمان ها در لیلةالمعراج
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط : راحل |
نظرات دیگران [ نظر]