به نام حضرت پاک
به تماشا سوگند
و به پرواز کبوتز از ذهن
و به آغاز کلام
. . .
آزگاریست خون جگر خورده ام تا گاهی فراخ آید که نقد به عقد تماشا کشم و خام کلام را به فام اندیشه نقش زنم تا کام قلم قوت گیرد و روح آن دو ، در کالبدش هبوط کند.
و این همه سلوکیست به سکوت،در صراط پیغمبر باطنی، حضرت اندیشه؛شهودی در واحه های شعر و شعور و شعاری در محضر ادب.
با این همه صاحب این قلم بر خود فرض می داند آرایه ها و پیرایه های اهل ادب و نظر را بر سراچه ذهن و زبان خویش رونق دهد و زفتکام خواهد بود اگر بزرگ اندیشان و نورزادگان،چراغی درظلمت این شب پر رهزن او روشن کنند تا در مستقیم ترین صراط گام زند - ان شاء الله - و آن همه مهاری باشد بر قبض و بسط های فکری این سالک
باشد که درد بی زبانی این چندگاهه، درد زایمان آن اندیشه باشد؛ اندیشه ای راهجوی مکتب محمد(ص) و دانش آموز کلاس اوصیا و اولیا و اصفیا - ان شاءالله-
لیست کل یادداشت های این وبلاگ