سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تراشه های فکر

خود داری و خود یاری ، شر زبان

جمعه 86 مهر 20 ساعت 1:7 صبح

. . . که بیند که شمع از زبان سوخته است

 

من خرج من زیٌهی دمه الهدر

آنکه از زی خود خارج شود،‏خونش هدر است

 

دیر گاهی بود که کمر همت بسته بودیم تا حدیث درد گوییم و بر طبل عاشقی کوبیم.

سر سلسله این عزم، همنشینی ذکر و فکر بود اما باز اما زاده شد ، خدا رحمت کند دکتر شریعتی را چه خوش میگفت: بر پدر بعد از اما لعنت 

 تا کمر بستیم زنار رسوایی عیان شد و دل بی شکیب را چه طاقت است!

ماجرا اینست که برای ذکر، باید دل از کبر و گبر زدود تا نفس و نَفَس گیرا و گویا باشد، که اگر نباشد، سخن کارا نیست که هیچ،  سنگلاخی در راه گوینده هم هست. که بارها آزموده ام ، گاهی که به ذکر مطلبی از طریقت پرداخته ام ،‏آنچه جمع آورده بودم را باخته ام! که بیان ، سوز و ریاضت و طهارت می خواهد و گویا بیان ، گردی بر دل می فکند که جز به زاری و خاری در آستانش زدوده نمی شود و مرا سر و سوز آن نیست هیهات!

 رد خطر به حکم عقل مقبول است و صاحب این قلم سخت بر نفس ناتوان خویش بیمناک. این بود که از ادامه مطلب در می گذرم که حد آن در خویش نمی بینم.

نوریان نورزاد و همرهان چلچراغم!

دعایم کنید تا راه خویش بر خود هموار سازم،‏‏اگر از خویش گذشتم سخنی سازم ان شاءالله که هم خدای را قابل باشد و هم خلق خدا را لایق؛ حقیر را هم قایقی برای گذر از طوفان های صعب و وساوس شیاطین درون و برون

الهی! بی چاره را چه حیلتی است!؟

خدا را خدارا دعایمان کنید!!!

 



  • کلمات کلیدی : فکر و ذکر
  • نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    بگو از کدامین قبیله ای برادر
    نامه ای به فرزند شهید حمید باکری
    خانه ای که سقف ندارد، یادداشتی برای خانه سینما(مثلا ایران!)
    قصور در اعدام سلمان رشدی ملعون + دلگزه های یک مسلمان
    دانلود کلیپ فتنه شدیدتر از دجال
    کدام فساد اخلاقی؟ همجنسبازی نتیجه آزادی است!!!
    کاش من هم مثل ایهود در آرمان هایم انقلابی بودم!
    آن زمان که شیطان خدا می شود قسمت سوم
    [عناوین آرشیوشده]


    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن