سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تراشه های فکر

پشت و مشت ما خداست

شنبه 89 اردیبهشت 11 ساعت 5:51 عصر

 

به نام او که
پشت و مشت همه خداجویان است

 

 

دنیا اگه تاریک شد دستای فانوس و بگیر
با من بیا که دیگه، چیزی نمونده از مسیر


   سرما و سوز ِبرف رو، آهسته پشت سر بذار
حالا که وقت مرگ نیست، ما با همیم، طاقت بیار

طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیقالله پشت ماست

        طاقت بیار رفیق، ما هر دو بی کسیم
          طاقت بیار رفیق، داریم می رسیم

 

 

با آرزوی رهایی! به امید رسیدن!

 . . . تا درمان!!!

ـــــــــــــــــــــــ
پ.ن

ظاهرا این شعر از ترانه ایست که یکی از آوازه خوان های فراری( یا به قول خودی تر :مطرب) زحمتش را کشیده اند.
نمی دانم شاعر این بیت ها کیست ولی به نظرم می رسد، اما می دانم که این ترانه های بعد انتخابات! هم از آن چهارصد ملیون دلاری است که سنای آمریکا برای ایران تصویب کرد! در راستای جنگ رسانه ای و روانی!!!

این فتنه اگر برای خیلی ها آب نداشت! برای بعضی ها که نان داشت فراوان!!!

صرف نظر اینکه این شعر ها را یک وطن پرست مجاهدی که در راه دین و ایمان خود، جان و مال و آبروی خود را داده است، گفته است یا یک خائن فراری بزدلی که به دامن دشمنان این مملکت پناه برده است!، طبق گفته حضرت امیر به "ما قال" نگاه میکنم و نه "من قال".

هرچند فرآیند راحلیزاسیون نیز انجام شده است!

 ـــــــــــــــــــــ
بعد نوشت:

مابعدالتحقیق والبجوهش* و ....(یاد محمد حان محترم آئینه بان مان به خیر)، دریافتیم این ترانه به نام "رفیق" از آفریده های آقای سیاه قمشه ای هست.

بعد از انتخابات دهم، و با طرح ریزی دشمنان مخصوصا آمریکای لعین و انگلیس خبیث و صد البته اختصاص بودجه های چند صد ملیونی(به دلار) برای براندازی تنها نظام مردمی،- که موی دماغ همه برنامه های این غلدرهای بی کلّه در دنیا و مخصوصا منطقه است- به شدت افزایش یافت.
 دامن زدن به آشوب ها و دمیدن روحیه شجاعت و جنگاوری!!! در رجاله های بزدلی که از شهامت و شهادت تنها فیلم های رمبو! و افسانه های هری پاتر را در ذهن ها دارند! از اولویت های اصلی جبهه کفر و توطئه بود.
در این میان خوانندگان فراری و مطرب های آس و پاس ِ شیره ای و بنگی هم وارد کارزار شدند و شروع کردند! به تزریق! اما این بار تزریق روحیه!!!

چقدر خنده آورست!
وقتی همه افتخار آن ها به آفتابه( خورشید اینها آخر زن است!) ایست که شیری را نگه داشته است. چه حقیر و کوچکند راستی!!!

و چه خوشبختیم ما، که پشتمان به الله گرم است! او که "رب السماوات والارض" است.
ما که به پشتگرمیه همین الله، در برابر همه دنیای غرب ایستادیم و یک قدم هم عقب ننشستیم!

در برابر تیر مستقیم تانک سینه گشودیم و سیصد هزار لاله سرخ جوان را تقدیم الله و راه او کردیم.

به قول یکی از بزرگواران:

انقلاب ما، پشتش به کوه بهشت زهرا (س) گرم است، شما هم حاضرید برای اربابان غربیتان چند کشته بدهید؟

 

*. پژوهش



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]

    مرضی به نام روشنفکری

    یکشنبه 89 اردیبهشت 5 ساعت 1:16 صبح
     
    به نام او که می فرماید:
     وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا 
    آنهایی که راه کفر و بی خدایی را می پیمایند، گمان نکنند که پیش افتاده و پیروزند!

    امروز پز روشنفکری، بیشتر از آنکه به عنوان یک مُد مطرح باشد تبدیل به نوعی بیماری اپیدمیک شده است و متاسفانه بسیاری با جو زدگی و بدون دارا بودن حداقل ترین زیرساخت های مطالعاتی و تئوریک، با آنچه از این سو و آن سو می شنوند - و متاسفانه فقط می شوند یا اگر مطلبی هم می خوانند، سوادشان از حد روزنامه بالاتر نمی رود - در هرچه می بینند و نمی بینند تشکیک می کنند! و گاها حتی آنقدر جو گیر می شوند که حتی علیه حضرت رب العالمین بیانیه می دهند و ذات اقدس ربوبی را به تظاهرات و اراجیفی از این دست تهدید می کنند!  
    اینجور تعرعرهای روشنفکرانه، که می شود آن را یک جور جاهلیت مدرن و تئوریزه هم نامید، بیشتر از آنکه مایه ناراحتی باشند بیشتر مایه تاسف اند! برای انسان هایی که مسجد ملائک بودند و حضرت سبحان، بعد از آفرینش او، خودش را می ستاید
    البته گاهی این عربده های روشنفکری چنان بلند می شود که به جای همه این احساس ها، تنها خنده است که جایگزین می شود و بس!
    همین جماعت روشنفکر! گاهی نیست تر از نیچه! شور نیهیلیسم را در می آورند!
    و گاهی انقدر به دنیا و شیرین و شوربایش می چسبند که شیرینیش دلت را می زند!
    گاهی انقدر جنتلمن (بخوانید جنتلمنگ!) می شوند که می خواهند یک تنه حقوق از دست رفته تمامی موجودات را- از کفتار های اوکاونگو تا همجنس بازان لاس وگاس - احیا کنند!
    و گاه آنقدر لمپن، که برای یک شب همبستری! با معروفه های همه جایی، قرار از کف می دهند!!!
    گاهی تا دم صبح برای دنیا نقشه می کشند و مثل لوکوموتیو دود می کنند!!
    و آن زمان که همه عالم، زبان به حمد رب العالمین می گشایند و "سبّوح قدّوس"1 می خوانند، کپه مرگشان را می گذارند و مثل دیو تا لنگ ظهر خرناس می کشند2.
    همین انتلکتئول3 های شیر دل! در جبهه کاغذ و میدان بیان! چنانند که رستم دستان پیششان باید لنگ بیندازد و سلسله انبیا و اولیا و فلاسفه از مرحوم سقراط گرفته تا همین راسل و شلایرماخر، در مکتب مشعش البیت این منورالفکران زیر سوال اساسی می روند! ولی پای عمل که می رسد، از خشتک مبارک تا راسته قوزک، متبرک به مایحتوای روده و معده می شود!
    بگذارید یک شعر از مرحوم دکتر حسینی بگویم و نه شما را درد سر دهم و نه خودم را عذاب!

    « امروز لفظ پاک حزب الله
    گویا که در قاموس روشنفکر این قوم
    دشنام سختی است!
    اما، من خوب یادم هست، روزی که روشنفکر
    در کافه‌های شهر پرآشوب
    دور از هیاهوها عرق می‌خورد؛
    با جانفشانی‌های جانبازان حزب الله
    تاریخ این ملت
    رقم می‌خورد4.»

    شاید به نظر برسد که این جملات در حق روشنفکران مظلوم، کمی اغراق آمیز و ظالمانه است! اما اگر نگاه کوتاهی به تاریخ یکصد ساله ایران بیندازیم، هر جا که خیانتی حادث می شود، ردپایی از این منورالفکران فرنگ رفته را می شود دید.
    فاجعه های تاریخی مثل قراردادهای ننگین گلستان و نفت و رویترز و ... را که بررسی می کنی، روشنفکرانی مثل تقی زاده، اخوندزاده و ... را می شود دید که دلال این معاملات بودند و با ژست های آوانگاردی و پیپ های مسلح! و با یک نگرش عمیق و متفکرانه، مام و ناموس میهن را به تاراج نامحرمان گذاشتند و چوب حراج به سرمایه های کشورشان زدند.
    اصلا حالا که فصل فصل خنده های قاه قاه و طعنه های مطوّل است:
    بگذار ما هم بخندیم!
    اصلا بیا به ریش نداشته این دکترهای بی سواد بخندیم
    بیا بخندیم به آنتی بیوتیک هایی که تا معده آدمی را سوراخ نکرده اند، دست بردار نیستند
    بیا به این کتاب های قطور سایکولوژیست هایی که از آدمی و روانش تنها به تئوری هایی - که گاه و بیگاه رد می شوند- بسنده کرده اند، بخندیم
    بیا دلمان برای ابن سینا تنگ شود!
    برای پونه و بیدمشک و تخم ریحان
    برای زلالی آب! و عبادت درمانی
    بیا دلمان برای چشم هایی که از خوف حضرت سرمد، بی صدا زار می زند، تنگ شود
    وقتی شیخ الشیوخ فرقه متالیکا، و راهب اعظم معبد شیطان، جناب مریلین مانسون، مسیح را اخته می کنند
    و انجیل را با سس انجیر و تفاله های گاو، به سگ های همجنسبازشان نثار می کنند

    بیا دلمان برای هوای صاف و پر برکت بین الطلوعین تنگ شود!
    وقتی باید تا صبح نشست و با حضرت دکتر جک - پیامبر قوم لاست - بیعت کرد
    بیا دلمان برای کانون گرم خانواده تنگ شود، وقتی فارسی یک! عاشق زن برادرش می شود!
    و پدری، عموی! فرزند همسر خویش!!!
    بیا دلمان برای شب های احیا تنگ شود
    وقتی برای زیارت فاحشه های مارکدار هالیوود - در نایت کلاب های دبی، - باید پنج بطری وودکا نذر کرد.

    بیا دلمان برای بوی جوی مولیان تنگ شود! برای سمفونی باران، و غزلخوانی طبیعت
    ، برای شله زرد های اربیعین
    و سفره های پر از سین نوروز
    وقتی ....
    بیا کاری به کار این گاوچران های هفت تیر کش ِ لات نداشته باشیم

    حتی به این عروسک های بزک کرده ای که اصل و نسبشان به قابیل و قوم حضرت لوط می رسد
    خدای من الله است
    و پشتم به صد و بیست و چهار هزار قاصدی که برایم فرساده است گرم!
    بگذار هرکسی هرچه می خواهد بگوید!
    امام اول من امیر مومنان است
    و مادر من، حضرت زهراء
    نام حسین که می آید، دلم می لرزد و پنجنشنبه ها بهترین روز زندگی من است
    بگذار هر کسی هرچه می خواهد بگوید
    وقتی جای امامم در قاب چشمهای ما خالیست
    به رهبرم حضرت سید علی نگاه می کنم
    بگذار این عارفان دندان ببر خورده!5 سوار بر براق6 مرفین و شیشه و کوکائین، بشوند و به جهنم هشتم معراج کنند
    تا وقتی معجزه حضرت خاتم زنده است، و اقیانوس میراث ائمه، اصلا ما را چه کار به توئیچل7 و اوشو8 و هزار کوفت و زهرمار دیگر؟

    __________________________
    پ.ن
    1. در روایات دیده ام که حتی خروس هم هنگام سحر، تسبیح حضرت احدیت را می کند!
    به قول مرحوم سعدی:
    دوش مرغی بصبح می‌نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
    یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید بگوش
    گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
    گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش
    2. فکر می کنم قسمتی از مقاله عرفان شهید آوینی، مضمون همین جمله باشد
    3. intellectualروشنفکر یا

    4. از کتاب هم صدا با حلق اسماعیل

    5و7و 8. امروزه روز دیگر هر کسی از خواب بیدار می شود خودش یک عارف تمام عیار است! و یک تنه به اندازه تمام انبیاء کشف و کرامات می کند.
    عرفان های سرخپوستی، اکنکار، بودیسم، شمنسیم و ... عرفان های هندی همه ازاین نوع هستند!
    در اغلب این عرفان های نامقدس، که با توهم و آلودگی های شدید جنسی نیز همراه است استعمال مواد مخدر برای رسیدن به قله های معنویت!( بخوانید هپروت) امری معمول است
    6. بُراق. مرکب حضرت محمد(ص) در معراج به آسمان ها در لیلةالمعراج



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]

    به دلت نگاه می کنند، نه کتابهایت

    چهارشنبه 88 دی 16 ساعت 2:39 صبح

    به نام او که فرمود:
     یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین

    خب شاید قدری عجیب باشد برایم پی نوشت در این تراشه های فکر!
    راستش را بخواهید، این را برای وبلاگ دیگرم آماده کرده بودم! اما قسمت اینجا شد.


    به دلت نگاه می کنند، نه کتابهایت

    یا "حواریون از عیسی اطمینان قلبی می خواهند نه استدلال"


    برداشت نخست:
    ویتگنشتاین* مى گوید:
     "آدم هایى که مدام سؤال مى کنند «چرا»، مانند جهانگردانى هستند که در مقابل ساختمانى ایستاده تابلوى اطلاعاتى آن را مى خوانند و چنان سرگرم خواندن تاریخچه ساختن آن عمارت مى شوند که از دیدن خود عمارت باز مى مانند"


    به همین ترتیب، باید قائل شد که آدم هایى که مدام سؤال مى کنند :
             "چرا خداوند زمین و آسمان ها را آفرید ؟" 
             "چرا انسان را آفرید"
             "چرا بهشت و دوزخ آفرید "
             و "چرا حساب و کتاب و میزان و عقاب وضع کرد "

    و از دیدن خویشتن خویش و سؤال از چگونگى وضع قلب خود و هواى غالب بر قلب خود باز مى مانند.


    برداشت دوم:
    یَآ أیَّها الرَّسولُ لایَحزُنکَ الّذین یُسَرِعون فی الکُفر مِنَ الّذین قالوا ءَامَنَّا بِأفوَاهِهِم و لَم تُؤمِن قلوبُهم و مِنَ الّذین هادوُا سَمَّعونَ لِلکَذِبِ سَمَّعونَ لِقومٍ ءَاخَرینَ لَم یَأتوکَ … 
    “ای رسول! آنان که در کفر شتاب می‏ورزند، از آنهایی که به زبان می‏گویند ایمان آوردیم و حال آنکه قلوب ایشان ایمان نیاورده است و نیز از آنهایی که جهود شدند و گوش بسیار شنوایی برای دروغ‏ها دارند و هم نیز گوش بسیار شنوایی برای قومی دارند که نزد تو نیامدند،… ترا اندوهگین نسازد و … “مائده 41


    روشن است که ایمان‏آوردن و، در نتیجه، ایمان‏نیاوردن امری کاملاً قلبی است. این قلب است که آراء و اندیشه‏ها و، ایضاً، پیام پیامبران را می‏پذیرد یا رد و طرد می‏کند.

    آیا ما سنتاً و جاریاً بر این تصور نبوده و نیستیم که انسان ابتدا تعقل می‏کند و - در نتیجه و به تبع آن - به چیزی ایمان می‏آورد؟
    آیا ما سنتاً و جاریاً، مطابق منظر و دیدگاهی درباره معرفت، بر این اعتقاد نبودیم که باورکردن، اعتقادیافتن، پذیرفتن، و ایمان‏آوردن جملگی اموری یا مقولاتی معقول (عقلانی) هستند؟ 
    آیا ما سنتاً و جاریاً، مطابق بینشی بسیار قدیمی، بر این باور نبودیم که انسان بنیاناً و بلکه تقویماً موجودی عقلی است؟ آیا این بینش با کتاب الله همخوانی دارد؟


    برداشت سوم:
    اُولَئِکَ الّذین لِم یُرِدِ اللهُ أن یُطَهِّرَ قلوبُهم لَهم فی الدُّنیا خِزیٌ و لَهم فی الاَخِرَهِ عذابٌ عظیمٌ
    ایشان آنهایی هستند که خداوند نمی¬خواهد که قلوب ایشان پاک شود؛ و در نتیجه ایشان را در دنیا خواریی است و در آخرت عذابی عظیم"  
    مائده:41


    این بخش از آیه شریفه بوضوح نشان می‏دهد آنان را که خداوند نخواسته قلوب ایشان تطهیر شود در دنیا دچار خواری، و در آخرت گرفتار عذابی عظیم می‏شوند.
    آیا آیه شریفه دلالت ندارد بر این که طهارت و پاکی انسان امری قلبی است؟
    آیا آشکار نیست که طهارت قلب، نه طهارت هیچ‏چیز دیگری، چه امر سرنوشت‏ساز و تعیین‏کننده‏ای در حیات و ممات بشر است؟


    برداشت چهارم:
    قالوا نُریدُ أن نَّاکُلَ مِّنها و نطمَئِنَّ قُلوبُنا و نَعلَمَ أن قد صَدَقتَنا و نَکونَ عَلیها مِنَ الشَّهِدِین
     “حواریون عیسی ابن مریم گفتند: میخواهیم از مائده بخوریم تا قلوب ما اطمینان یابد، و بدانیم که تو هر آینه راست گفتی و ما بر آن از گواهان باشیم”
    مائده 113

    آیا آشکار نیست که اطمینان یافتن (یا یقین کردن) به امری یا چیزی یا نظر و عقیدهایی، امری کاملاً قلبی است؟
    به راستی چرا حواریون از حضرت عیسی ابن مریم (علیه السلام) نخواستند که حضرتش برای ایشان استدلال کند؟

    __________________________________
    پ.ن
    به نام خدا

    *.
    لودویک ویتگنشتاین فیلسوفی اتریشی بود که اساس فلسفه اش بر" درست فهمیدن لغات و معانی جملات " است.


    البته او معمار هم بود و تا جایی که یادم می آید فقط یک! خانه ساخت، آن هم برای خواهرش!
    و اگر یادم مانده باشد همه وسائل آن خانه را هم خودش طراحی کرد.


    فکر می کنم که خواهرش درباره آن خانه گفته بود: اینجا خانه الهه هاست! و من نمی توانم در اینجا زندگی کنم


    **.
    این نوشته را از وبسایت واژگان واژگون  به امانت گرفته ام. خداوند ایشان و ما را حفظ و هدایت فرماید انشاءالله



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]


    به نام او که فرمود:

    وَمَنْ
    أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ

    دین و آیین چه کسی بهتر
    است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد 


    انقلاب ما، پشتش به کوه بهشت زهرا (س) گرم است، شما هم حاضرید برای اربابان غربیتان چند کشته بدهید؟

    تقصیر خودشان نیست. لقمه حرام که در بطونشان جا خوش کند، آن می شوند که در روز عاشورا به رقص و پایکوبی بپردازند.
    بعد از گذشت نزدیک به 1400 سال، پا جای پای عبیدالله و شمر گذاشتند.

    باید هم که چشمشان این میلیون ها نفری را که در سراسر کشور، خود را برای فدایی شدن در راه دین و ولایت آماده جانفشانی کرده اند، نبینند.

    بله. همان طور که بی.بی.سی . امریکا و فرانسه و اسرائیل و سردمداران فتنه گران ادعا می کنند، "تظاهرات حکومتی" ملت ایران در سراسر کشور، از دورترین شهرستان و روستا گرفته تا مرکز پایتخت تهران، در سوگ اباعبدالله (ع) برپا شد.

    واقعا در این زمانه، کدام حکومت را در سرتاسر جهان می توان یافت این هنر را دارا باشد که در عرض دو سه روز، چنین راهپیمایی عظیمی در کشوری به این وسعت با متنوع ترین طوایف، قومیت، زبان و فرهنگ و حتی اقلیت های مذهبی، برپا کند؟

    واقعا این رسوا شدگان، لحظه ای با خود نمی اندیشند که حکومتی که این جماعت چندین میلیونی از مردم را با اشاره ای بتواند به خیابان ها بکشاند، چقدر باید برای مردمش، و مردم برای آن حکومت عزیز باشند؟!

    کاری ندارد. آمریکا یا آلمان یا فرانسه و هر مدعی دیگر، یک بار امتحان کنند تا ببینند واقعا مردم شان حاضرند برای حفظ نظام شان به صحنه بیایند و از جان مایه بگذارند؟

    آری! ما افتخار می کنیم که بگوییم راهپیمایی میلیونی مان "حکومتی" بود.
    راهپیمایی ای که هنوز ولی فقیه زبان نگشوده و اشارت نفرموده، این گونه ملت سینه چاک و بی تاب به خیابان ها ریختند، پس اگر مولای عشق لب تر کند، چه خواهد شد؟!
    الله اکبر

    مگر ما چه داریم غیر از حکومتی امام زمانی (عج)؟
    مگر ما به چه می توانیم تکیه کنیم جز حکومت ولایی؟
    مگر افتخار به حکومتی که حاضریم جان ناقابل خویش را در راه ثباتش فدا کنیم، زشت است؟
    مگر نظامی که برایش بیش از 300 هزار شهید تقدیم شده است تا 30 سال در برابر عظیم ترین تهاجم وحشیانه و توطئه ها قد خم نکند، افتخار ندارد که برایش به خیابان ها برویم؟

    ما 300 هزار شهید دادیم تا امامی چون خمینی کبیر (ره) رهبرمان گردد.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا حکومت ظلم را در این مملکت سرنگون کنیم.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا بیش از 8 سال در برابر تهاجم و تجاوز وحشیانه صدام به پشتوانه همه قدرت های ظالم، بایستیم و وجبی از خاک وطن به دشمن نبازیم.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا مولای عشق مان "حضرت آیت الله خامنه ای" سکان هدایت انقلاب اسلامی را در ایام بحرانی و توطئه باران دشمنان، در دست گیرد.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا قدم آمریکا و انگلیس و روس و فرانسه، در این خاک پاک قلم گردد.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا آمریکا و مزدورانش، از ملت ایران عصبانی باشند و از این عصبانیت بمیرند.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا بدون هر گونه حمایت شرق و غرب، کمونیسم و امپریالیسم، انقلاب مان را فقط و فقط با تکیه بر اسلام و با هدایت امامی عظیم، به پیروزی برسانیم.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا اصل 110 ولایت فقیه در قانون اساسی کشورمان چون گوهری بدرخشد، ثابت و مقدس گردد.
    ما 300 هزار شهید دادیم تا 30 سال انقلاب اسلامی مان را بیمه کنیم.
    ما 300 هزار شهید دادیم ...
    ...
    هنوز هم تک تکمان حاضریم آخرین قطرات خون خویش را به پای نطام اسلامی و ولایت فقیه فدا کنیم؛ که این را تا به امروز ثابت کرده ایم.

    اما شما ...
    شما برای شورش سبز، جنبش اصلاحات یا هر چه که اسمش را می گذارید، با وجود همه حمایت های مالی، مادی، جنسی و ... همه قلدرها و ظالمان جهان - که 30 سال آرزوی چنین فتنه ای را می کشیدند - برای این که حکومتی که به قول شاعر دل سوخته، احمد عزیزی" پشتش به کوه بهشت زهرا (س) گرم است و هیچگاه شکست نخواهد خورد"، به خواست شما و میل اربابان غربی تان مثلا تغییر کند، حاضرید چند کشته بدهید؟
    این گوی و این میدان.

    به نقل از : وبلاگ خاطرات جبهه  



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : راحل | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    بگو از کدامین قبیله ای برادر
    نامه ای به فرزند شهید حمید باکری
    خانه ای که سقف ندارد، یادداشتی برای خانه سینما(مثلا ایران!)
    قصور در اعدام سلمان رشدی ملعون + دلگزه های یک مسلمان
    دانلود کلیپ فتنه شدیدتر از دجال
    کدام فساد اخلاقی؟ همجنسبازی نتیجه آزادی است!!!
    کاش من هم مثل ایهود در آرمان هایم انقلابی بودم!
    آن زمان که شیطان خدا می شود قسمت سوم
    [عناوین آرشیوشده]


    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن