• وبلاگ : تراشه هاي فكر
  • يادداشت : تسهيم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + راهی 
    جناب رهگذر! من چون فکر نمي کنم، هستم!! شايد کمي زود باشه براي فکر کردن . . .
    + رهگذر 

    سلام

    راهي عزيز !

    عدالت در فضاي مجازي پيش رو به نظر مي رسه از آن حداقل سخن كمي فراتررفته باشه .

    در اين جا تقويت فرديت موجب ايجاد نوعي فرهنگ مخالف شده

    كه با خودآگاه خويش وبا آگاهي نسبت به حقوق خويش به سمت ايجاد فضاي عدالت پيش مي ره .

    البته به شرطي كه امكان دسترسي به منابع و فن آوريها براي همه فراهم باشه .

    كه با توزيع ناموزون اين فضا مصداق بي عدالتي كه كلام مولا نيز به آن اشاره داره ( عدالت = قرار گرفتن هر چيز در جاي خودش ) تحقق پيدا مي كنه .

    اما در دنياي واقعي عدالت معمولا شيوه ي رفتار فرد با ديگران

    و

    شيوه ي سازمان دهي ساختارهاي اجتماعي توسط حاكمان را

    مد نظر داره .

    وحال

    عدالتي كه از آن گفته ايد همان است كه مولا علي(ع) آن را برتر از احسان شمرده اند ؟ ( عدالت اجتماعي )

    فكر كنم اين سهم در دو نگاه و جنبه ي اخلاقي و اجتماعي تعابير متفاوتي داشته باشه .

    ....


    و فکر ميکني...

    سهم من چيست! حق تو کيست؟عدالت کدام است

    .......
    و فكر مي كنم سهم من كيست؟ ! حق من چيست ؟! عدالت كجاست ؟!

    و

    بسته به اينكه خرد من از كدام منظر به عدالت نگاه كند

    سهم خويش را

    يا با تقسيم مساوي

    يا بر اساس شايستگي

    يا بر اساس داد وستد طرفيني

    يا بر پايه ي انصاف

    ويا....

    طلب خواهد كرد .

    تو به كدام فكر مي كني ؟

    + راهی 
    جناب رهگذر! سلام عليکم شايد اين باشد که در عالم مجاز حداقل سخني از آن مي رود! غريبه گرامي! من هم يک غريبه ام، اصلا همه ما غريبيم،‌و شايد اين وجه اشتراک ما باشد.( راستي شيطان هم در زمين غريب است، غريبي او به خاطره کيست؟) دلگزه هاي من شايد دغدغه خيلي ها باشد اما . . . در مثلث انسان ، حوا شيطان کجاييم؟ بدرود
    + رهگذر 

    راهي عزيز !

    به نظر تو

    تفاوت عدالت در عالم مجاز

    با

    عدالت در دنياي واقعي چيه؟

    + رهگذر 
    ........
    رهگذرم
    مهمان دل راحل راهي به دعوت .
    راهي رهسپار است
    مقصد يافته
    از كوچي به كوچي ديگر
    مي رود .
    رهگذر مي داند ماندني نيست
    كه صاحبخانه به مدت ميهمانش كرده .
    رهگذر عسل را هماره با سركه ي يافتن و بودن مخصوص به خود نوش مي كند .
    مزه ي اين شهد را فقط همو مي داند
    و كام شيرين را به عدالت خواهان و سهم جويان مي سپارد.
    ......
    كلامتان شايسته ي دقيقتر خواندن است
    ..............
    خداي را گواه مي گيرم كه - رهگذر - محتاج تر به رها نشدن در تيرگي تنهايي هايش مي باشد .
    فانوس دريايي به كدام ساحل كوچيده است ؟
    جاي او در دل درياست
    روشنگر راهي براي شب زدگان راه گم كرده چون رهگذر .....
    پس راهي شو به جايگاهت
    ....
    خدا ياريت كند راحل راهي