سلام من موافقم راست ميگي
كو مرد عمل؟
سلام بر ابرار يار و اغيار جار
سر بر آستان ادبتان مي سايم و مي بالم به همگوييتان
رهگذر آشنايي!
راستي فرق ميان راهي و رهگذر در چيست؟
به معنا و به انشا!؟
باري به هر سو، در تلاطم اين درياي مواج، حضورتان فانوس دريايي راهگشا و خرسند كننده من است.
راهي را رها مكنيد!!
«سخت دعا خواهتانم»
عاشق اهل شهود و حضور است و اينچنين،
عشق لاجرم متكي بر «الهام» است،
نوعي «وحي» كه نبايد با وحي خاصي كه به انبيا ميرسد اشتباه شود.
عاشق «ملهم از غيب» است،
اگرچه الهاماتي كه به او ميرسد با مراتب روحي او كاملاً متناسب است.
بعضي ارواح هستند كه قابليت نزول ملائكه را دارند
و
بعضي ارواح، نه، همنشين شياطيناند
اصلا ببينم ما ها چرا عاشق اين امام زمان خيالي هستيم! چرا؟
چون اين عشق، تکليف نمياره برامون!
...........
راستي كه عاشق مسوول است .
اما
مهارتش را كجا پيدا ميكند ؟
آميختگيش با درون را چگونه مي آموزد ؟
كو آنكه
بعد صد سال اگر از سر قبرم گذري
من کفن پاره کنم زندگي از سر گيرم
......................................
عاشقي آموختنيست
بياموزيم
سلام
به اطلاعتان برسانم كه
پيام قبلي ! مربوط به پست قبلي بود
اشتباهي اومد اينجا
كاش در باره ي ديگران خطا كرده چنان سخن نمي گفتيم
كه
گويا از جمع آشناي ما نيست!
كاش يادمان بماند
قداست نيكان و پاكان همانقدر در وجود يكايك ما مستتر است
پستي بدان و ناپاكان.
قديس و گناهكار دو روي يك سكه اند
هر كدام با چرخشي مي توانند به ديگري تبديل شوند.
نشستن و گناهكاران را سرزنش كردن كدام درد را دوا مي كند ؟
سلام.
تا اخر نوشتتون رو نخوندم ولي نوشته ها رو قبول دارم؟
اين همه ميشينيم ميگيم اقا بيا اقا بيا.وقتي اقا بيان چي داريم بهشون
بگيم؟
تو غيبتشون چيكار كرديم كه تو حظورشون جسارت داشته باشيم تا تو
چشاشون نگاه كنيم و از كارامون بگيم؟
بايد تا اخر بخونم.
فعلا در پناه حق.ميلادش هم بر شما مبارك.
سلام منهم آمده بودم هنرنمايي كنم وقتي تيتر اين يادداشت را خواندم آمده بودم يك پاسخ دندان شكن به شما بدهم امام زمان خيالي معلوم هست چه مي گويي ولي به جاي آن رگ گردن متورم الان بغضي است كه راه گلو را گرفته و
اشكي كه بر بدبختي خودم ...
طلوع كرد ...
قلم برداريم و حاجت بر صفحه ي دل بنگاريم
فقط يك حاجت
آرزومان چه باشد تا امام زمانمان ،
آرزو كند آنجا باشيم و ....
.....................
از گلشن جانم به گلستان چه نويسم
تنها و غريبم به غريبم چه نويسم
ترسم كه قلم شعله كشد صفحه بسوزد
با اين دل پر خون به عزيزم چه نويسم