ومن از خدايم عذر مي خواهم كه چنين بنده اي00نويسنده اين وبلاگ00
وصد شايد چنين بندگاني بر زمين باك الهي قدم مي نهند و دنيا و اخرت خود را به منجلاب مي كشانند واز خدايم شرمسارم كه با عقايد تحميل شده زندگي مي گذرانند وديوان را وادار به حكمراني مي كنندو از خدايم مي خواهم ان ها به حق الهي ملحق شوند
سلام جناب راحل!
خداقوت!
بعد از مدتهاي طولاني به اين وب سرزدم و تمام مطالب و نظرات رو يکجا خوندم!
خدا يارو ياور طرفداران حق و حقيقت است .خواستم ضمن عرض خسته نباشيد پيشنهاد كنم كه نظرات كثيفي كه عده اي از خدابيخبر نوشتند رو ديگه پاك كنيد و يك جورايي فضاي وب رو پاكسازي كنيد كه اين افاضات در شان اين وبلاگ نيست.باتشكر
يا علي
اومدم تا يه نق قول از مادر بزرگم براتون بكنم . مادر بزرگ من اصالتا اهل گلپايگانه يعني از روستا هاي اطراف سد گلپايگان نزديكيه روستاي عباس آباد اخته خوان . مارد بزرگم ميگفت آقاي كروبي و خونواده محترمشون وقتي گرسنگي بهشون فشار مي آورده ميومدن توي ده ما و از ما غذا ميخواستن . ماشالله يه خونواده پنجاه نفري ( آخا اينا طايفشون كلا به يكي دو تا زن بسنده نمي كنن )وقتي كسي بهشون ميگفت نه ميريختن سر مرغ و گاو گوسفند بيچاره و ميبردن . تارو مار ميكردن دقيقا مثله آقايون مغول .!!در صورتي كه اگر به منطقه اي كه توش ساكن بودن بريد از تعجب شاخ در مياريد كه اين همه سر سبزي وسط اين كوه و بيابون چه كار ميكنه
آقا نتيجه اخلاقيش با خودتون
به نام خدا
...........
نخستين ساعات بامداد روز شنبه، مورخ بيست و سوم خرداد هشتاد و هشت را مي توان لحظه تولد يک «گروه اجتماعي بسيط» دانست. اين گروه اجتماعي به آن سبب بسيط تلقي مي گردد که شامل زيرگروههاي متعددي از سطوح مختلف جامعه و از جنس و نقش و سن و اقليم مختلف است. محور اشتراک بخش در اين گروه اجتماعي «اعتراض به وضع موجود» بود که در آشکار ترين مصداق آن، يعني اعتراض به نتايج انتخابات شکل گرفت.
بي ترديد اين مولود، دوران آبستني بلندي را طي کرده بود و انتخابات رياست جمهوري دهم با تمام اعوان و انصارش، در نهايت نقش يک قابله را بازي کرد که اسباب تولد اين فرزند را پديدآورد. حال تحليل اينکه آيا اين زايمان زودرس بود يا به وقت، بحث مستقلي است. لکن اصل آن است که انتساب اين تولد به اشخاص معين و جريانهاي سياسي خاص را بايد ناشي از بيماري «کوچک بيني» وقايع روز دانست.
............
ادامه را در