به نام خدادوست و برادر بزرگوارم :بامداد عزيزدرود هاي اين برادر كوچكت را پذيرا باشاز اين كه شاهد حضور حضرتعالي در اين كلبه حقيرانه هستم، بسيار به خود مي بالم و از اينكه مطالب دست و پاشكسته اين جوانك بي تجربه را با بزرگواري و مناعت طبع مي خوانيد، احساس شادماني مي كنم.اما دوست عزيز از خدا كه پنهان نيست از شما هم چه پنهان، اين قدر كه گمان مي كنيد" نترسانه و نلرزانه هرچه مي خواهم مي نويسم" اينطور نيست! حقيقتش اين است که هزار بار هر مطلب را در دهان مي چرخانم تا حرفي به گزاف نگفته باشم، خودت که به وسواس من در نوشتن آگاهتري!اما اين نظرت که گفتي"لابد اگر اجازه هم داشتيد ازين غليظ ترو مهربانتر هم نثار مهندس مي كرديم" جدا باعث تعجب بنده است. تو خود بهتر مي داني که اينجا به دور از تمامي ساختار ها و اسم ها و رسم ها تنها و تنها براي دل خودم مي نويسم و بس!جايي که نه تنها هيچ بار حقوقي براي کسي ندارد، حتي از نظر حقيقي هم شائبه اي ايجاد نمي کند!هرچند بازهم مي داني که دوستت بي کله تر از اين حرفهاست که حرفي را که فکر مي کند درست است، بنا به مصالح و احيانا منافع نزند!از دکتر گفته اي که جواب آن را در تلفن مفصلا برايت تعريف کرده ام!دعا کن تا خداوند قدرت فهم، روشن بيني و درست انديشي را به ما بدهد تا حق را آنچنان که هست زلال ببينيم